همه جا با من معبود من

ساخت وبلاگ
خاطرات سفر یک زن مهاجر ایرانی به شومیز خود اکتشاف - 20 سپتامبر 2022Not Simply Broken:Best Seller Not Simply Broken is a tale of immense gratitude of recognizing the miracle of existence and celebrating life despite the circumstances. A woman's soulful attempt to make sense of the changes and not simply broken after being hit by life challenges, limitations, her father's opposition in continuing her education, loss, immigration and her painful breakup after 29 years of marriage.The memoir follows author's jouey from Iran to Canada, focusing on the important lessons she acquired along the way that she could not have planned or imagined.Her candour about her life as a young child growing up to be a woman gives her story strength. She is fearless, enthralling, and supple as she confronts her own humanity, as well as ours, with all the turmoil and elegance that entails family, friends, and relationships. In this memoir, you'll meet her as an open and funny person. Her lovely words will make you laugh, weep, and smile again.Antonio G Scisci, Program Designer and Event PlannerThis book is made up of different faces. While most biographies often revolve around life events, this book focuses on the people in the author’s life. Each person has a dedicated chapter, and I believe this is the most important takeaway from the book. Our lives are ultimately shaped by the people in it, as opposed to events. The author’s description of the people in her book is incredibly detailed. Sometime همه جا با من معبود من...
ما را در سایت همه جا با من معبود من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2kuchmorghan3 بازدید : 85 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 17:07

صعود به قله ی مقدس سبلان جمعه ای از یکی از ماههای سال 1399 بود بعد از یک شب مانی درارتفاع 3600 متری پناهگاه حسینیه مقدس اردبیلی واقع در جبهه شرقی سبلان به قصد زیارت قله ی مقدس سبلان سحرگاه براه افتادیم . صف عظیمی با نور چراغ سری ها از پاکوب به بالا میرفتند سروصداها و فریادها در تاریکی شب از ترانه های ترکی گرفته تا فریاد یاشاسین و ماشالا و.......خبر از روزی بسیار شلوغ برای قله بود هوا روشن شد افرادی بودند با لباس های معمولی و خانگی که با تلاش و جدیت و سختی فراوان شیب را می پیمودند و لحظه به لحظه روی تخته سنگی به استراحت میپرداختند . جوانی با یک کوله پشتی و یک باتوم شکسته با رنگ وروی پریده نفس نفس زنان قدم میزد گاهی می خوابید و با چشمانی ملتمسانه به قله نگاه می کرد .. صف زائران ترافیک روی پاکوب ها را ایجاد کرده بود .. ساعت 11 بود که در ابتدای قله ( دروازه ورود به جایگاه زرتشت پیامبر) تقریبا 50 متر بعد از سنگ محراب ، از زیر پرچم ایران رد شدیم و قدم روی قله گذاشتیم . سیل عظیم جمعیت گروهایی که به پایین برمی گشتند و گروهایی که هنوز در راه بودند ، روی قله محشر کبری بود ......... وقتی که جوانی با ورود به قله شروع رجز خوانی برای عشق به قله خواند تعصب و علاقه کوهنوردان ترک زبان به سلطان ساوالان به وضوح دیده میشد . ساعتی بعد که قصد برگشت را داشتیم سرود ای ایران را سر دادیم که شور و ولوله ای به پاشد کوهنوردان دیگر شروع به سوت زدن و دست زدن کردند و ما را تشویق کردند . اما با صدای اعتراض چند نفر سرود را نیمه کاره گذاشتیم . فریاد یاشاسین آذربایجان بلند شد و اعتراض به خواندن سرود ای ایران .. با عذر خواهی از عزیزان ترک و مهربان که ما را در جمعشان پذیرا بودند شکی نیست از اینکه آذری زبان های ای همه جا با من معبود من...
ما را در سایت همه جا با من معبود من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2kuchmorghan3 بازدید : 92 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 17:07